تدریس خصوصی آمار و احتمال – نکات راهنما

A

گزینه تدریس خصوصی همواره یکی از گزینه های پیش روی دانش اموزان و دانشجویان برای فهم بهتر و ایجاد تسلط بیشتر در درس آمار و احتمال (مانند سایر دروس) می باشد. جهت بهره مندی حداکثری از این گزینه توجه به نکات زیر توصیه می گردد:

  • به کلاس خصوصی و معلم خصوصی به چشم جادوگر و معجره نگاه نکنید. نباید این تصور در ذهن دانش آموز یا دانشجو شکل گیرد که چون به صورت خصوصی یا نیمه خصوصی با فلان استاد معروف کلاس برداشته است، پس موفقیت وی حتمی است و یک سر و گردن از بقیه رقبا بالاتر است. کلاس خصوصی می تواند یک پشتیبان و توانمندساز باشد در صورتیکه دانش آموز یا دانشجو هم به موازات تلاش خود را انجام دهد و پا به پای معلم و استاد جلو بیاید.
  • از فاصله بین دو جلسه حداکثر استفاده را ببرید. مثلا اگر در این جلسه مبحث احتمال شرطی گفته شده است، حتما تا جلسه بعد مبحث درسی را مرور کرده و تمرین ها یا تست های مرتبط (برای کنکوری ها) را حل نمایید. این موضوع برای موفقیت در آمار و احتمال و بهره گیری حداکثری از کلاس خصوصی یا نیمه خصوصی که در آن شرکت می نمایید، حیاتی است. چون مباحث درس آمار و احتمال به مانند یک سری دومینو سلسله وار بهم متصل می باشند. در نتیجه بدون فهم درست و کامل یک مبحث، نمی توان مباحث بعدی مرتبط را به خوبی یاد گرفت. مثلا اگر احتمال شرطی که در جلسه قبل تدریس شده را به خوبی یاد نگرفته باشید، مسلما در فهم و دریافت مطالب مربوط به قاعده بیز و قانون ضرب احتمال کل نیز با مشکل مواجه خواهید شد.
  • انتظارات خود را از کلاس خصوصی مشخص نمایید. قبل از شروع دوره کلاس خصوصی، انتظارات خود را به صورت شفاف مشخص نمایید. مثلا آیا به دنبال یادگیری صفر تا ۱۰۰ مطالب درس آمار و احتمال هستید؟ یا اینکه تا حدودی مطالب را قبلا یاد گرفته اید و الان می خواهید به دانش خود عمق بدهید و بر روی مفاهیم مسلط شوید؟ یا اینکه صرفا هدف شما دریافت نکات تستی و بالابردن سرعت تست زنی است؟ و … تعیین شفاف انتظارات و نوشتن آنها به صورت مکتوب در جایی مثل یک دفترچه یادداشت به شما کمک می کند تا در طول روند کلاس خصوصی، بتوانید مرتبا خود را با انتظارات محک زده و بررسی کنید ببینید آیا با روند پیشرفت کلاس در راستای تامین انتظارات اولیه حرکت می کنید یا خیر؟
  • برای شرکت در کلاس خصوصی آمار و احتمال برای خود اهداف SMART مشخص نمایید. اهداف SMART باید چند ویژگی داشته باشند که در این صورت یک هدف خوب و مشخص به حساب می آیند. در ادامه این ویژگی ها را با هم بررسی می کنیم:

۱- حرف S اولین حرف کلمه SMART است یعنی اینکه اهداف باید Specific باشند یعنی مشخص شده باشند و دقیقا معلوم باشد که به صورت مشخص به دنبال دستیبابی به چه هدفی هستیم. مثلا اینکه بگوییم هدف من این که درصد من در درس آمار و احتمال ارتقا پیدا کند، یک هدف مشخص نیست و در بیان آن دچار کلی گویی و ابهام شده ایم. ممکن است هدف خود را به گونه ای دیگر بیان نماییم و بگوییم که می خواهم در کنکور آزمایشی بعدی درصد من در درس آمار و احتمال نسبت به این دفعه بهبود پیدا کرده باشد. این هدف تا حدی نسبت به هدف قبلی شفاف تر شده چرا که یک مبنای حداقلی را مشخص می نماید. مثلا اگر در این آزمون درصد من در درس آمار و احتمال ۳۰ درصد شده است، در آزمون بعدی می دانم که بایستی حتما به درصدی بالاتر از ۳۰ دست پیدا کنم. اما بهتر است که میزان بهبود نیز مشخص شده و مثلا بگویم حداقل می خواهم به میزان ۱۰ درصد بهبود حاصل شده و درصد من در آمار و احتمال به ۴۰ یا بالاتر از آن برسد. وقتی که میزان بهبود مورد نظر مشخص نباشد، نمی توان در رابطه با آن قضاوت کرد و میزان موفقیت و نیل به هدف را مورد سنجش قرار داد.

۲- دومین حرف کلمه SMART، حرف M به معنای Measurable است. یعنی اینکه هدف باید قابل اندازه گیری باشد. نمیتوانیم هدفی را بیان کنیم که قابلیت اندازه‌گیری نداشته باشد. مثلا بگوییم هدف من این است که به عمق و درک بهتری از مباحث آمار و احتمال برسم. این هدف یک هدف خوب است اما قابلیت اندازه گیری نداشته و مشخص نیست به چه صورت و بر اساس چه روش و ابزاری می توان درک بهتر از مباحث آمار و احتمال را اندازه گیری نمود، مگر اینکه بیاییم به صورت دقیق و مشخص روش و مبنایی برای اندازه گیری آن در نظر بگیریم مثلا بگوییم اگر من توانستم از ۱۰ سوال المپیاد در زمینه آمار و احتمال ۵ سوال را به درستی حل کنم این نشان می دهد که موفق شدم عمق درک و فهم خودم از مباحث آمار و احتمال را افزایش بدم. یا اینکه بگویم یک کتابی هست که دارای سوالات آخر فصل مفهومی و تقریبا سنگینی است. اگر توانستم دوسوم از سوالات انتهای فصل این کتاب را به درستی حل کنم، این موضوع نشان می دهد که موفق شدم درک و عمق فهم خودم از مباحث آمار و احتمال را ارتقا بدهم.

۳- سومین حرف کلمه SMART، حرف A به معنای Achievable است. یعنی اینکه یک هدف خوب و مناسب باید قابل دستیابی باشد، یعنی بر اساس ظرفیت‌ها و منابعی که من دارم و در دسترسم است، بتوانم به هدف مشخص شده دست پیدا نمایم. یعنی اینکه هدف متناسب با امکانات و توانایی های من باشد. به عنوان مثال این هدف را در نظر بگیرید:

در دوره بعدی مسابقات المپیک می خواهم در سنگین وزن به مدال طلا دست پیدا کنم

مشخص است که این هدف قابل دستیابی نیست، چرا که من در این راستا منابعی (مانند مربی، سالن تمرین، و …) در اختیار ندارم. حتی فراتر از آن من هیچ گونه سابقه فعالیتی در این رشته ورزشی ندارم و اصلا امکان اعزام من به مسابقات المپیک به عنوان عضوی از تیم ملی و به عنوان نماینده ایران در سنگین وزن وجود ندارد، چه برسد به قهرمان شدن در المپیک.

۴- چهارمین حرف کلمه SMART، حرف R به معنای Real است. یعنی اهداف باید واقعی و مبتنی بر حقیقت بوده و نمی توانیم یک هدف غیر واقعی را مشخص کنیم. مثلا فرض کنید در آخرین آزمون آزمایشی درصد من در درس آمار و احتمال ۲۰ درصد بوده است. نمی توانم یک دفعه بگویم می خواهم در ظرف یک هفته درصد خود را از ۲۰ به ۱۰۰ درصد ارتقا بدم، مشخص است که در ظرف یک هفته امکان تسلط بر تمامی مباحث و رفع کلیه اشکالات و جهش موشکی از ۲۰ به ۱۰۰ درصد وجود ندارد به گونه ای که در آزمون بعدی حتی یک تست خطا هم وجود نداشته باشد.

۵- پنجمین حرف کلمه SMART، حرف T به معنای Time-bounded است. یعنی اهداف باید دارای چارچوب و محدوده زمانی باشند. نمی توانیم یک هدف را به صورت رها و بدون قید زمانی تعیین کنیم و بعد انتظار داشته باشیم که این هدف به سرعت محقق شود. مثلا بگویم هدف من این است که درصد خودم در درس آمار و احتمال را از ۵۰ درصد به ۷۰ درصد ارتقا بدم، ولی چارچوب و محدوده زمانی برای آن مشخص نکنم که آیا این موضوع قرار است در یک ماه، دو ماه، شش ماه و یا یک سال دیگر انجام گردد و در چه زمانی انتظار دارم که این هدف محقق شده باشد و به آن رسیده باشم. 

رای دادن به این post

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *